شعر و ترانه
خواب هایم هر چه دیدم، یک به یک کابوس بود
جان من در نوش داروی بر کاووس بود بیش تر خود را زدم بر خواب، شاید بگذرد صبح اما ترس ماند و عهد دقیانوس بود
با وضو خوابیدم و پیغمبری شد حاصلم
گرگ و خون وچاه وننگ و قصه ی ناموس بود
خواب هایم را رها کردم که بیداری کشم قطره ای گشتم که در چنگال اقیانوس بود سهم من از میوه هایش،میوه ی افسوس بود
چیزی از دنیا نفهمیدم از این عمری که رفت خط گنگ تکه های برگ پاپیروس بود مثل فکری که از اول در سر ققنوس بود
ادامه مطلب ... آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |