هر چند رنگ و بوی تو را باد برده است
|
حتی که خاطرات تو از یاد برده است
|
هر چند طرح روی تو را از آینه ها
|
این گرد پیر دزد، ز بنیاد برده است
|
اما مثال تیشه قلم میزند هنوز...
|
اینجا،کسی که خصلت فرهاد برده است
|
افسوس سرنوشت مثال کلاغ من
|
هرچیز از برق می زد و افتاد، برده است
|
شیلای من خبر به کدامین نفر برد!! ؟
|
وقتی که باد خانه ی سنباد! برده است...

دلم شاید غزل بسیار دارد
|
خریداری ته بازار دارد
|
ولی هرگز صدایم رد نمی شد
|
از این باغی که زندان وار دارد...
|
صدا را رنگ سرما می زند تا
|
همینجا در خودش انبار دارد
|
صدای رقص برگ تاک در باد
|
چه چیزی کمتر از گیتار دارد
|
غروب بی رمق افتاده درحوض
|
و حال بدتر از بیمار دارد
|
هوای کوچه مان غمگین و ابریست
|
نشان از حمله ی تاتار دارد
|
حیاط خانه ی سارا چه زیباست
|
ولی تا اسمان دیوار دارد
|
نمیخواهم،چراساکت بمانم
|
دلم امشب هوای یار دارد
|
درون باغ میگردم ببینم
|
سراغ ایا کسی سمسار دارد!!؟
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|

|
|
به وبلاگ من خوش آمدید
تبادل
لینک هوشمند

برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
شعر و ترانه
و آدرس
shayad4u.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
|