عشق
شعر و ترانه
چهار شنبه 16 شهريور 1398برچسب:, :: 18:20 ::  نويسنده : علی حبیبی

هر چند رنگ و بوی تو را باد برده است

حتی که خاطرات تو از یاد برده است

هر چند طرح روی تو  را  از  آینه ها

این گرد  پیر دزد، ز بنیاد برده است

اما  مثال  تیشه   قلم  میزند  هنوز...

اینجا،کسی که خصلت فرهاد برده است

افسوس سرنوشت  مثال  کلاغ  من

هرچیز از برق می زد و افتاد، برده است

شیلای من خبر به کدامین نفر برد!! ؟

وقتی که باد خانه ی سنباد! برده است...

 

دلم شاید غزل بسیار دارد

خریداری  ته   بازار  دارد

ولی هرگز صدایم رد نمی شد

از این باغی که زندان وار دارد...

صدا را رنگ سرما می زند  تا

همینجا در خودش انبار دارد

صدای رقص برگ تاک در باد

چه چیزی کمتر از گیتار دارد

غروب بی رمق افتاده درحوض

و حال بدتر  از  بیمار  دارد

هوای کوچه مان غمگین و ابریست

نشان از حمله ی تاتار دارد

حیاط خانه ی سارا چه زیباست

ولی تا  اسمان دیوار دارد

نمیخواهم،چراساکت بمانم

دلم امشب هوای یار دارد

درون  باغ  میگردم  ببینم

سراغ ایا کسی سمسار دارد!!؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 145
بازدید کل : 39293
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->